فعلا که بحث، بحثِ شیرین زلزله ست....

چرا نگم شیرین؟ کی گفته حالا شیرین طعم خوبیه؟ بعضیها ترش دوست دارن... اینایی که هی لواشک و آلوچه و اینا میخورن... خورشت قرمه سبزیشون اگه به اندازه کافی ترش نباشه میگن خوب نیست....
بعضیها شورش رو دوست دارن... اینا که هی چیپس و پفک میخورن... اینا که هنوز غذا مزه نکرده روش نمک میریزن....
بعضیها هم تند دوست دارن... میدونی کیا...
بعضیها هم تلخ دوست دارن... چایی تلخ.. قهوه تلخ... کلاً تلخ میخورن... حتی شکلات تلخ... تازه اسمشم میگذارن دارک!

تازه شم... زلزله اگه بیاد تو تهران که کلاً همه چی تموم میشه میره پی کارش... بده؟ نه بد نیست....
چند سال پیش حرف زلزله که میشد حالم بد میشد... کیف و ساک جمع میکردم و میرفتم بیرون!!!
اما الان نه... لبخند میزنم... میگم خب بیاد چیکار کنم؟ کاری مگه از دست من برمیآد؟ حالا هی بترسم و بلرزم اتفاقی میفته؟
فقط قبلاً قرار مدارها رو با خدا گذاشتم.... اون لحظه همه کنار هم باشیم... فقط همین...

واقعا نمیترسم...
یعنی الان نمیترسم ... شروع کنه به لرزیدن که خب میترسم...
اما زودتر بهش فکر نمیکنم....

نمیخواستم راجع بهش بنویسم... ولی بس که خوندم در موردش نوشتنم اومد یهو.... خلاصه ببخشید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر