زنگ زده بودی..
همون موقع که گریه میکردم...
فهمیدی...
گفتم بهت زنگ میزنم...
ولی نزدم...
یادم رفت...
نه که فقط یادم رفته باشه...
حالم بدتر از اون بود که یادم بمونه....
شب ساعت ۱۲ یادم افتاد...
ببخش.....


راستی... نپرسی چی شده ها... چون واقعا نمیدونم چی بگم و حوصله حرف زدن در موردش رو ندارم.... مرسی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر