بهانه ها میارم برای ایراد گرفتن از تو...
از تو نه... که از خودم...
از حس قشنگم به تو....
.
.
نپرس...
هیچ از من نپرس....
وقتی همه چیز رو میدونی ....
.
.
اجازه ی بوسیدن اون دستها ...
و خنکای مرهمی بر شعله زخمی...
نه شور شعله بر سرمای درون....
در آغوشم گیر....
بی منت...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر