اونقدر که من میترسیدم یه روز بابام من رو با خودش ببره و دیگه پیش مامانم نباشم مامانم نمیترسید. و این ترس شد مقدمه ی همه ی باجهایی که به زندگی دادم... مقدمه ی همه ی حق هایی که نخواستم و به زندگی پس دادم..... مقدمه ی همه ی ترسهای غیر منطقی و همه ی ترس از دست دادنها.....
بابام مرد نازنینیه....
حداقل اونقدر که من شناختمش....
دوستش دارم و نمیخوام از دستش بدم....
این سالها هم خیلی بیشتر از مامانم میبینمش....
ولی هنوزم اون ترس رو یادمه....
پس هرکی خودش مادر نیست یا بچه ی طلاق نیست لطفا خفه بشه و نظر نده در مورد اینکه یه مادر حق نداره بخواد حضانت بچه رو بگیره!

پ.ن. جمله ی آخر اصلاح شد.
پ.ن. ۲. این پست رو از روی عصبانیت و برای یک مورد خاص و یک مخاطب خاص نوشتم.
وگرنه اینجور قاطعانه نظر دادن من هم اشتباهه....
خیلی مامان میشناسم که اصلا صلاحیت نگهداری از بچه شون رو ندارن.

۸ نظر:

  1. به نظر من حضانت بچه ۱۰۰٪ حق مادره... ولی ترستو میفهمم.

    پاسخحذف
  2. من قضاوت نمی‌کنم، اصلا در مقامی نیستم که بخوام قضاوت کنم، اما خوب با احترام جسارت میکنم و خفه هم نمی‌شم و نظرم رو میگم، مهم نیست چه کسی‌ حضانت اون فرزند رو به عهده میگیره، مهم اینه که بتونه جای خالیه مادر/ پدر رو برای فرزندش پر کنه. اینکه کمترین آسیب به فرزند برسه.

    پاسخحذف
  3. آلن جان من جسارت نمیکنم به شما :))
    شما حق داری نظر بدی...
    کاملا هم حق با شماست. ولی این پست رو از روی عصبانیت و برای یک مورد خاص و یک مخاطب خاص نوشتم.
    وگرنه اینجور قاطعانه نظر دادن من هم اشتباهه....
    خیلی مامان میشناسم که اصلا صلاحیت نگهداری از بچه شون رو ندارن.

    پاسخحذف
  4. خودم بچه طلاق نیستم اما دور و برم زیاد دارم . با همون جمله آخرت خیلی موافقم همه چی نسبیه . دوستت دارم .

    پاسخحذف
  5. من خیلی باهات موافقم گو اینکه واژه ی لال بشه شاید بهتر از خفه بشه بود چون بار منفی نداشت و پیامت رو هم منتقل میکرد ! ولی جدا کسی که تجربه اش نکرده نباید به خودش اجازه ی اظهار نظر بده ... ثانیه به ثانیه اش دردناکه و از شدت اضطراب تهوع آوره ...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. بیخیال بار منفی ... احساس لحظه ایم رو نوشتم... اینجا دیگه میتونم یه ذره خودم باشم.

      حذف