وقتی بعد سی سالگی یاد میگیری جور دیگه ای باشی... خودت باشی... مهربونتر با خودت باشی...
وقتی کلی درسهای خوب خوب میگیری و عمل میکنی....
درسته که حالت خیلی بهتر میشه... ولی زور سی سال زندگی بیشتره هنوز... میبینی داری دوباره میشی همون آدم قبلی.... اینجاست که باید حوصله کرد... باید پشتکار داشت... باید مدام تلاش کرد...
بعد یاد آدمهایی میفتی که مثلا با یه جمله زندگیشون یه شبه از این رو به اون رو شده.... بعد به خودت میگی مثل آدمهایی میمونن که یه شبه بلیط بخت آزماییشون برنده میشه....
میبینی که خودت شجاع تری... قوی تری... اینکه باید هرروز و هرروز تکرار کنی.. و گاهی هرروز دردت بیاد... و صبورانه این پله ها رو بالا بری و هی از اول و هی از اول....
و اینکه اگه یه شبه اتفاق افتاده بود بعد یه مدت حوصله ت رو سر میبرد... که تو آدم یه شبه نیستی... که اگه بودی هم یه شبه برمیگشتی.....
و میفهمی حالا بعد همه ی اون درسهای چطوری خوب شدن باید درسهای جدید چطوری خوب موندن روبگذرونی....
بعد یاد کتاب وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر میفتی که حتی موضوعش یادت نیست و بعد فکر میکنی که چه ربطی داشت این دو تا بهم...
و چه خوشحالی که این وبلاگ جدید رو داری که میتونی توش بیشتر خودت باشی.....
ولی حتی اینجا هم جرات ابراز وجود نداری... نمیتونی اون حقیقت خودت رو بیان کنی....
وقتی کلی درسهای خوب خوب میگیری و عمل میکنی....
درسته که حالت خیلی بهتر میشه... ولی زور سی سال زندگی بیشتره هنوز... میبینی داری دوباره میشی همون آدم قبلی.... اینجاست که باید حوصله کرد... باید پشتکار داشت... باید مدام تلاش کرد...
بعد یاد آدمهایی میفتی که مثلا با یه جمله زندگیشون یه شبه از این رو به اون رو شده.... بعد به خودت میگی مثل آدمهایی میمونن که یه شبه بلیط بخت آزماییشون برنده میشه....
میبینی که خودت شجاع تری... قوی تری... اینکه باید هرروز و هرروز تکرار کنی.. و گاهی هرروز دردت بیاد... و صبورانه این پله ها رو بالا بری و هی از اول و هی از اول....
و اینکه اگه یه شبه اتفاق افتاده بود بعد یه مدت حوصله ت رو سر میبرد... که تو آدم یه شبه نیستی... که اگه بودی هم یه شبه برمیگشتی.....
و میفهمی حالا بعد همه ی اون درسهای چطوری خوب شدن باید درسهای جدید چطوری خوب موندن روبگذرونی....
بعد یاد کتاب وضعیت آخر و ماندن در وضعیت آخر میفتی که حتی موضوعش یادت نیست و بعد فکر میکنی که چه ربطی داشت این دو تا بهم...
و چه خوشحالی که این وبلاگ جدید رو داری که میتونی توش بیشتر خودت باشی.....
ولی حتی اینجا هم جرات ابراز وجود نداری... نمیتونی اون حقیقت خودت رو بیان کنی....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر