برای من سنتی و مامانی روشنفکر ِ جلوتر از زمانش هیچ فاصله ای وجود نداشت....
از وجودش لذت میبردم و از وجودم لذت میبرد....
ازش ممنونم که علیرغم همه ی سردیها و پس زدنهام علاقه ی واقعی من رو به خودش فهمید و همچنان دوستم داشت....
اما با اینکه ۹ سال از مرگش میگذره هنوز به نبودنش عادت نکردم...
اون روز که پیش استاد زار میزدم و میگفتم آخه من میخوامش واقعا راست میگفتم.... از ته دل.
از وجودش لذت میبردم و از وجودم لذت میبرد....
ازش ممنونم که علیرغم همه ی سردیها و پس زدنهام علاقه ی واقعی من رو به خودش فهمید و همچنان دوستم داشت....
اما با اینکه ۹ سال از مرگش میگذره هنوز به نبودنش عادت نکردم...
اون روز که پیش استاد زار میزدم و میگفتم آخه من میخوامش واقعا راست میگفتم.... از ته دل.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر