چند وقت پیش ها بود... نه خیلی وقت پیش و نه همین روزا.... یه وقتی بود به اندازه ی کافی دور... به اندازه ی کافی نزدیک...
بعد مدتها خواب دیدم شاش دارم.... همیشه وقتی این خواب رو میدیدم توی خواب یا دستشویی نبود یا آب نبود... یا دستشویی در نداشت..... یا یکی داشت از سوراخ نگاه میکرد... یا هی میشاشیدم و تموم نمیشد...
اما این دفعه اینجوری نشد....
این دفعه جدی جدی شاشیدم... و یهو از جام پریدم و دیدم خیسم!!!!!
انقده خوشحال شدم!!!!
بعد مدتها خواب دیدم شاش دارم.... همیشه وقتی این خواب رو میدیدم توی خواب یا دستشویی نبود یا آب نبود... یا دستشویی در نداشت..... یا یکی داشت از سوراخ نگاه میکرد... یا هی میشاشیدم و تموم نمیشد...
اما این دفعه اینجوری نشد....
این دفعه جدی جدی شاشیدم... و یهو از جام پریدم و دیدم خیسم!!!!!
انقده خوشحال شدم!!!!
خوشحالی هم داره، چطور تمیزش کردی؟
پاسخحذفدقت کرده باشی توی داستانها و جوکها و تعریفها اصل ماجرا که تهش باشه رو نمیگن!!!
حذفآدم معقول و منطقی رو میذارن سرکار رسمن....
بچه که بودم حرص میخوردم.... بزرگ شدم خودم هم مرض میریزم....
دقیقا
پاسخحذفاینکه آخر خوبی داشت، باور کن :))