عرضه نداشتم خودم باشم بی نقاب. ترسیدم. در رفتم. هیچ اشکالی هم نداره. تنها چیزی که یادمه اینه که اشتباه دیگران بیشتر از همه آزارم میداد. اینکه فکر میکردن من خیلی بی نقابم. خیلی خودمم. خیلی رها و آزاد و اینام. 
چیکارم داشتن آخه؟ 
از بچگی هم وقتی به یه کارم توجه میشد عصبی میشدم. مثلا وقتی ظرف میشستم و یکی میومد میگفت به به آفرین چه کار خوبی میکنی عصبی میشدم ول میکردم میرفتم. 
هنوزم همونم. وقتی خودم هستم و ملت به روم میارن و میگن به به چقدر خوبه که خودتی عصبی میشم و ول میکنم و میرم.
ول کردم اون فیسبوک لعنتی رو.
رفتم یه آی دی دیگه باز کردم همه اونایی که رفیقم بودن رو فالو کردم نشستم فقط میخونم. 
دوست جانی گفته بنویس و قرار شد بیام اینجا بنویسم. اگه باز جا نزنم. اگه از سوت و کوری اینجا قاطی نکنم. 
این رو شنیدین:


حتما شنیدین ولی بازم دوست داشتین گوش کنید. دوستش دارم. به قول عشقم کلا موسیقی ایرانی همه ش همینه . نوحه و عزاست. چه سنتی باشه چه پاپ باشه چه .....

دم شهرام شب پره گرم. گرچه اونم بالاخره....

۲ نظر:

  1. یادم باشه ازت تعریف نکنم :)
    آهنگو گوش دادم ، نشنیده بودم ، یعنی فقط اسم خواننده برام اشنا بود ولی نه یادم بود که خواننده است و نه آهنگشو میشناختم . دوست داشتم ، مرسی .

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. خواننده نیست بابا بنده ی خدا. نوحه خونه.

      حذف