حرف زدن یادم میره. حرفهام توی هوا تبدیل به بخار میشن. میپاشن از هم. در کسری از ثانیه. 
برای همین شاید نمینویسم. 
یک ساله دوباره داروها رو شروع کردم. داروهایی که باعث میشه آدم تعادل هیجانی داشته باشه. هی بالا و پایین نشه. یه آدم نرمال باشه روی یک خط صاف. زنده م ولی. فقط حسی ندارم. همه چی آرومه. 
شاید باید دوباره دارو ها رو کنار بگذارم؟
دوباره هیجان داشته باشم. بالا و پایین. اوج و فرود. بعد به قول تو که چی بشه؟ مرض داری؟ که فکر کنم زنده م شاید. زنده تر از اینی که هستم الان.
که وقتی آهنگ گوش میدم دلم بلرزه نه اینکه خیلی خونسرد بگم خوبه و با آرامش گوش بدم و تموم بشه بره به افق بپیونده. همون مرض دارم. که چی دلم بلرزه که چی هی عاشق باشم آخه؟ که چی قاطی کنم و قاطی کنم و قاطی کنم ... آخه؟
این پسره موقع آهنگ خوندن یه مکث مزخرفی داره انگاری داره آب دهنش رو قورت میده وسط خوندن. اما آهنگش قشنگه.

۱ نظر:

  1. حواسم نبود که بیام اینجا رو چک کنم ، حالا میبینم کلی نوشتی !! از یه طرف ذوق کردم که حالا حالاها مطلب دارم که بخونم ، از طرف دیگه فکر کردم خدایا چی گفتی که من از غافله جا موندم :( برم ببینم چی گفتی حالا .
    ولی من تو رو دوست دارم ، هر طوری که باشی فرق نداره ، با هیجان و اوج و فرود یا بی موج و صاف ، آنی همه جورش خوبه :)

    پاسخحذف