ققنوس روی کاناپه (refurbished)
خم میشوم زیر بار نقشی که به جای تو بازی میکنم....
امروز زانوم رو از تو دیدم!
یعنی وقتی از یه چرت وسط روز پا شدم. اول یه اسکلت رو دیدم... بعد هیکلی رو که این استخون باید بلند میکرد و تحمل میکرد... و چه ناگزیر بود از حمل این همه وزن برای همه ی عمر....
بمیرم برات زانوی نازنینم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر