میخواستم که ننویسم اصلا راجع بهش.
اما تشکر که میشه بکنم. از بارانی که امروز بجای باریدن اونجور که پیش بینی شده بود کنار من نشست، قدم زد، حرف زد، شاید خندید- راستی خندیدی؟ - و ....
مرسی از وقتی که گذاشتی. وقتی که برای داشتنش باید دوباره تا هفته ی دیگه صبر کنی.

و لعنت به تو که باعث شدی فکر کنم خیلی ازت بزرگترم در صورتی که نیستم.

۴ نظر:

  1. آآآخخخ لعنت به تو که اومدم این جا که بنویسم "نوشتم مون" و دیدم تو زودتر "نوشتی مون"!!

    دقیقا کجای دیروز من اون کاری که توی خط اخر گفتی و کردم؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. اینجوریاست دیگه.... یه لعنت به تو سر دلت گیر کرده بود میخواستی یه جا خرجش کنی دیگه؟
      شما هر چی دلت خواست نوشتی منهم هرچی دلم خواست... دیگه سوال و جواب نداریم... داریم؟
      همه ی دیروز!

      حذف