مرده شور هرچی سریاله...

همونجا... همونجای مستعصل قضیه...
همونجایی که ساکت میشه... اما سکوتش سنگینه... بالاست... عمیقه....
نه از اون سکوتها که دلخوری... نه از اون سکوتها که زیرچشمی نگاه میکنی....
از اون سکوتها که دیگه هیچی نیستی... فقط یه دردی... یه درد بزرگ... عمیق... سنگین.... و تموم نشدنی....
اصلا نگاه نمیکنی که بخواد زیر چشمی باشه یا مستقیم...
حتی نمیبینی...
و نمیشنوی...
و حرفی هم برای گفتن نداری....
همونجا که هیچ امیدی نیست...
و تموم شده... و نشده و هیچ وقت نمیشه...
و تو میتونی ببینی... ده سال ، بیست سال، و حتی سی سال دیگه رو ...
که بازهم سنگین و عمیق و تموم نشدنی در سکوت و درد راه میری.... مینشینی... میخوابی.... و سس گوجه فرنگی میخری... و سیب سفید.... و شیر.... و نون باگت...
امکان نداره قرمه سبزی بخوری.... امکان نداره خیلی جدی باشه خوردنت.... اما اداش رو خوب درمیاری...
لبخند میزنی ... حرف میزنی....
اما زندگی برای ابد تموم شده....
سرد شده.. سیاه شده... چون عشق....!
دقیقا در همون نقطه ی استیصال.....
من به گا رفتم....

۵ نظر:

  1. ای بابا یه روز سر نزدم چه کردی !!!!!!!!!!!
    هی نمی نویسی نمی نویسی یهو پشت هم چند تا پست . ای بابا تو که هنوز خرابی عزیزم . ما هم که خوب نیستیم پس بگو چی میبینی که ما هم داغون بشیم بریم پی کارمون .

    پاسخحذف
  2. بالاخره اسم سریال رو ننوشتی ها !!!!!!!!!!!!!!!!!!

    پاسخحذف
  3. کجایی پس ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخحذف