خعلی خصوصی

خب خدا جون یه صحبت شخصی با خودت دارم....
ای بر پدر و مادر و خواهر و برادرت لعنت....

ای مرده شور ترکیب خودت و هرچی آفریدی....
ای ریدم توی این قرارهای چای خوری که با من میذاری و اینجوری تکونم میدی....

مگه این بنده ی نازک نارنجی هوچیت رو نمیشناسی؟
مگه نمیبینی ظرفیت تکمیلم؟
مگه نمیبینی برای نعمتهایی که گر و گر میریزی روی سرم توان ندارم و زانوهام خم شده...

ای قربون خودت و اون نیشخندت و اون مهربونیت بشم من....
ای که من نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم و از پس همه ی اینا بربیام....

من گریه دارم واست...
تو رو به خودت که میپرستمت بیا بغلم کن و بذار یه دل سیر گریه کنم ....

از وقتی یادمه بودی.... همیشه بودی.... اما اونوقتها نمیخندیدی... غمگین نگاهم میکردی... حتی گریه میکردی....
حالا چرا همه ش تر تر به ریش من میخندی لامصب؟

خب من کنیزتم... پاتو دراز کن من ببوسم... انگولک که میکنی بکن... اشکال نداره.... اصن خودم میخوام و کرم دارم...
ولی یه توانایی هم به من بده.... این حس انرژیهای به نقطه ی اوج رسیده رو کنترلش کن.... یهو منفجر میشم ها؟ میترکم ها؟ یهو دیدی ذوب شدم ها!!!!!

بیا پیشم بشین فقط حداقل... بیا بذار تند تند برات حرف بزنم بلکه آروم بشم...
همه ی مزخرفاتم رو هم نادیده بگیر مثل همیشه

که تو تنها کسی هستی تو دنیا که میتونم هرچی خواستم بگم بهش و نگران نباشم ....
ای که من فدات میشم در کل....

راستی داخل پرانتز خودت میگی برم رای بدم یا ندم؟
:دی

۲ نظر:

  1. حالا دودل شدی واسه رای دادن چرا پای خدا رو میکشی وسط !!!!!!!!!!!!!!!
    ویدا

    پاسخحذف